سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته های دلنشین . . .

ســـــلام... به وبلاگ من خوش اومدین... من زهرام.... امیدوارم از وبم خوشتون بیاد:)))

زیباترین قسم سهراب

نه تو می مانی ، نه اندوه


و نه هیچیک از مردم این آبادی...


به حباب نگران لب یک رود قسم.


و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت.


غصه هم می گذرد


آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...


لحظه ها عریانند.


به تن لحظه ی خود ، جامه ی اندوه مپوشان


هرگز...  

 

 

 

 

 

سهراب سپهری



[ شنبه 92/7/13 ] [ 8:48 عصر ] [ زهرا محمدی ممان ]

نظر

به خدا ایمان دارم حتی اگر سکوت کند...

 

 

خورشید را باور دارم حتی اگر نتابد

به عشق ایمان دارم حتی اگر آن را حس نکنم

به خدا ایمان دارم حتی اگر سکوت کند...

(دیوار نوشته ای مربوط به ویرانه های جنگ جهانی)


 

 



[ دوشنبه 92/6/25 ] [ 3:23 عصر ] [ زهرا محمدی ممان ]

نظر

ما چقدر فقیر هستیم...!

 

روزی یک مرد ثروتمند ، پسر بچه ی کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در انجا زندگی می کنند ، چقدر فقیر هستند.

آن دو یک شبانه روز در خانه ی محقر یک روستایی مهمان بودند.

در راه بازگشت و در پایان سفر ، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟

پسر پاسخ داد: عالی بود پدر!

پدر پرسید: آیا به زنگی آنها توجه کردی؟

پسر پاسخ داد: بله پدر!

و پدر پرسید :چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟

پسر کمی اندیشید و بعد بع آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا.

ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد.

ما در حیاتمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند.

حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود ولی باغ آنها بی انتهاست!

با شنیدن حرف های پسر ، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد:


متشکرم پدر ، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم!

 



[ دوشنبه 92/6/25 ] [ 2:52 عصر ] [ زهرا محمدی ممان ]

نظر

تو چه برای بخشیدن داری؟

درخت سایه اش را بی دریغ به تو می بخشد،

 

و خورشید گرمایش را ،

 

و گل شمیم خوشش را،

 

باران طراوتش را،

 

آسمان برکتش را

 

و رود قطره قطره آبش را

 

و پرنده نوای دل انگیزش را

 

وهمه و همه بخشیدن را از خدایی آموخته اند که آنها را زیبا آفریده...

 

زیبا ترین آفریده ی خدا انسان است...

 

تو چه برای بخشیدن داری؟

 

ثروتت؟

 

دانشت؟

 

جانت؟

 

همه ی اینها خوبند.

 

اما چرا از گنج بی پایانی که در وجودت داری خرج نمی کنی؟

 

محبتت...

 

حاضری آن را ببخشی؟

 

با لبخندی بر لبت

 

یا اخلاقی خوش

 

یادستان پر مهری که برسر کودکی خسته از کار می کشی

 

یا لبخندی به روی پیرمردی که می خواهد بار سنگینش را با تو تقسیم کند

 

یا...

 

مطمئن باش گنجت تمام نمی شود بلکه زیاد تر هم خواهد شد...

 

از بخشیدنش دریغ نکن...





[ دوشنبه 92/6/25 ] [ 2:36 عصر ] [ زهرا محمدی ممان ]

نظر

یادش بخیر...

سالها بعد که از من و تو..

جز گیسویی سفید،تنی رنجور،ودستانی لرزان چیزی باقی نمی ماند...

تک تک این برگ ها را،

از زیر خروارها خاک بیرون می کشی..

لبخندی تلخ می زنی..

و زیر لب می گویی:

          «یادش بخیر...»

 

 



[ شنبه 92/6/23 ] [ 7:26 عصر ] [ زهرا محمدی ممان ]

نظر

تو را به او می سپارم ...

دستهایم ...

آنقدر بزرگ نیست که چرخ دنیا را بر کامت بچرخاند..

اما...

کسی هست که با تمام خوبی هایت ...

تو را به او می سپارم ...

 



[ شنبه 92/6/23 ] [ 7:16 عصر ] [ زهرا محمدی ممان ]

نظر

به سراغ من اگر می آیی...

به سراغ من اگر می آیی...

تند و آهسته چه فرقی دارد؟

تو به هرجور دلت خواست بیا..

مثل سهراب دگر...

جنس تنهایی من چینی نیست ، که ترک بردارد...

مثل آهن شده در کنج قفس...

 



[ چهارشنبه 92/6/13 ] [ 8:15 عصر ] [ زهرا محمدی ممان ]

نظر

یاد سهراب بخیر...

یاد سهراب بخیر...

آن سپهری که تا لحظه ی خاموشی گفت:

تو مرا یاد کنی یا نکنی

من به یادت هستم..

آرزویم همه سرسبزی توست

 



[ چهارشنبه 92/6/13 ] [ 8:10 عصر ] [ زهرا محمدی ممان ]

نظر

زن باید زن نباید

از در نیامده

گوش پرده را می کشد

وتجویز می کند

رساله های زن باید -زن نباید را

هر فتوایی که می دهد

میله ای به پنجره ام اضافه می شود

و هر چه سکوت کنم

صدایش از آجر های خانه بالاتر می رود

امشب هیچ پرنده ای پرش به پنجره ام نمی گیرد

و ماه هم دیگر

دلش به این زندگی قرص نمی شود

من

بی هیچ فتوایی

در خانه زنده به گور شده ام

وهمسایه ها

تا مدت ها بویی از این مرده نخواهند برد



[ پنج شنبه 92/5/17 ] [ 7:26 عصر ] [ زهرا محمدی ممان ]

نظر

<      1   2      
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه